
می سازم سازی را که با آن ساز ، ساز زندگی ام را کوک کردم
می نوازم با آن ساز آهنگی را که هر صبح و شام نوای مرگم را می دمید
می خوانم با آن ساز ، شعری را که از لبان عشق سروده شده بود
می رقصم با آن ساز ،شاید...
شاید آخرین زندگی من باشد
و همیشه زندگی می کنم با این ساز به امید مرگی دوباره
محمدرضا
نظرات شما عزیزان:
mehran 
ساعت16:06---25 دی 1393
خیلی خوبه وب سایتت دوس گلم باشه اگه خواستی میتونیم تبادل لینک داشته باشیم
دختربد 
ساعت14:38---18 دی 1393
جامِــعه پُـــر شُــدِه اَز مُفتــ خُــور .... خُدا وَکیـــلی اینـــا چِجوری میخــــوان جَوابِ خُدا رو بِــــدَن ؟؟؟ کار نمی کُـــنن ... مُــــــــــــــــفت می خُــــورن ..............
بهنوش 
ساعت10:43---14 دی 1393
سلاممممممم...
ممنون از اینکه به وب من سر زدی..بازم بیا.خوشحال میشم..
راستی وبت عالی.خیلی خوشم اومد...
atrane 
ساعت21:49---13 دی 1393
atrane 
ساعت14:22---13 دی 1393
صادق 
ساعت12:04---13 دی 1393
سلام وبلاگ شیک و قشنگی دارید منو با اسم √تلخی شب√ لینک کنید منم لینکتون میکنم و هرروز بهتون سر میزنم
برچسبها: